
مجد همگر
شمارهٔ ۱۴۰
۱
با عشق کهن تازه بدن خوی من است
دردش بکشم به جان که داروی من است
۲
گویند کهن شد او براتیست رخش
آن کهنه براتی رخش نوی من است
نظرات