
مجد همگر
شمارهٔ ۴۳۸
۱
هر شب چو رهی زغم زبون می آید
برراه وثاق تو برون می آید
۲
از بسکه زدیده بردرت ریزم خون
از خاک در تو بوی خون می آید
نظرات