
حزین لاهیجی
شمارهٔ ۱۰
۱
از رفتن دل نیست خبر اهل وفا را
آن کس که تو را دید نداند سر و پا را
۲
اول غم عشق این همه دشوار نبودهست
دوران تو نو ساخته آیین جفا را
۳
تا باد صبا بوی تورا درچمن آرد
بر داشته هر شاخ گلی دست دعا را
۴
باشد همه شب نام خوشت ورد زبانم
اصبحتُ علی ٰ ذکرک سرّاً و جهارا
۵
گیرم که شکیبد دل ما، رحم تو چون شد؟
بردار نقاب از رخ و بنمای لقا را
۶
ساقی کف فیاض تو امساک نداند
مگذر ز من تشنه جگر، گرم خدا را
۷
درکوی تو دیگر به سرافرازی ما کیست؟
گر عشق کند خاک به راهت سر ما را
۸
از زهر عتاب تو دلم چشمهٔ نوش است
دادی به شکر غوطه، لب بوسه ربا را
۹
غمّازی راز دل عشاق نکو نیست
زنهار، درین طرّه مده راه، صبا را
۱۰
عمری ست حزین را کف امّید فراز است
امّید که محروم نسازند گدا را
تصاویر و صوت


نظرات