
حزین لاهیجی
شمارهٔ ۱۰۴
۱
در کوچهٔ آن زلف مده راه صبا را
آشفته مکن مشت غبار دل ما را
۲
محروم گلستان نبود مرغ اسیرم
تا سوی قفس راه نبسته ست صبا را
۳
جز ناز تو کز لطف دهد تن به نیازم
با شاهکه دیدهست هم آغوش گدا را؟
۴
مغروری شمع تو به حدّیست که در بزم
پروانهٔ سوزش ندهد بال هما را
۵
گشتند ز حسن تو تسلّی به تجلّی
کوته نظران مهر گرفتند، سها را
۶
خوبان، چه گروهید که با دعوی انصاف
در شهر شما، کس نخرد جنس وفا را
۷
ظالم برسان مژده، گر افتاد گذارت
از کوی کسی کش سر ما نیست، خدا را
۸
پیچیده حزین غلغله در گنبد گردون
از بس که رسا زد نی کلک تو نوا را
تصاویر و صوت


نظرات