
حزین لاهیجی
شمارهٔ ۱۱۱
۱
سر خط تعلیم شد، شیوه استاد را
کلک کهن مشق من، تیشهٔ فرهاد را
۲
هر سر موی من است، اینکه به میدان عشق
سینه به نشتر دهد، دشنه فولاد را
۳
بر رخ گلرنگ تو، منت پیمانه نیست
غازه چه حاجت بود، حسن خداداد را؟
۴
در چمن دلبری رشک بر و دوش تو
داده به آشفتگی، طرهٔ شمشاد را
۵
ناله به خونم تپید، دیده به حالم گریست
تا تو گشادی کمین، غمزهٔ صیاد را
۶
حسن تو حیرت فزا، ناز تو پیمان گسل
از چه تسلی کنم، خاطر ناشاد را
۷
داد دهی بر طرف، رخصت فریاد نه
آه چه سازد کسی این همه بیداد را؟!
۸
کرد مسخر تو را، دقت افکار من
رشته چه سان زد گره، بال پریزاد را؟
۹
باز به آن کو رسد، مشت غبارم حزین
هست به هم الفتی، خاک من و باد را
تصاویر و صوت

نظرات