
حزین لاهیجی
شمارهٔ ۱۲۴
۱
مکن دشوار از تن پروری آزادی جان را
چه محکم می کنی چون ابلهان دیوار زندان را؟
۲
دیار عشق را نازم که طفلان هوسناکش
چو پستان می مکند از ذوق، خون آلوده پیکان را
۳
گریبانی چو صبحم نیست تا از شرم رسوایی
ز بی دردان بپوشد سینه ام، زخم نمایان را
۴
ز دل بیش است با معشوق ربط دیده عاشق
که چشم آگاه کرد از بوی یوسف، پیر کنعان را
۵
پی جولانگه خورشید، پهنای فلک باید
نسازد عشق مسکن، سینه های تنگ میدان را
۶
تو در بتخانه اندیشه دینی، نمی دانی
که عارف کعبه می داند، دل گبر و مسلمان را
۷
حزین ، از جویبار تیغ او تا حشر ممنونم
به خون آلوده چون گل، دامن پاک شهیدان را
نظرات