حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

شمارهٔ ۱۵۷

۱

ساقی از ورع کیشان، مطرب از خموشان است

بی صفاتر از مسجد، بزم دردنوشان است

۲

چاک پیرهن بگشا، قبلهٔ نیاز من

کعبه در سر کویت، از پلاس پوشان است

۳

چنگ عاشقان ساز است، نغمهٔ عبث چه زنی؟

بس کن این خراشیدن، سینه ام خروشان است

۴

منزلت دربن کشور، فرع لاف بی معنیست

آدم از بها افتاد، مفت خود فروشان است

۵

چین جبهه واکردی، عیش عاشقان خوش باد

خنده از لبت گل کرد، عید باده نوشان است

۶

مطرب نفس مشکین، پرده پست تر بردار

مفتی صلاح آیین، از درازگوشان است

۷

خرقه دوش را بار است، رهن باده کن زاهد

غنچه در گلستان ها، از سبو به دوشان است

۸

پیر خانقاه من، مست و پای کوبانی

سر بده قدح بستان، کوی می فروشان است

۹

جوش می خروش نی، گر مکرّرت باشد

نالهء حزین بشنو، دل ز خوش سروشان است

تصاویر و صوت

نظرات