حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

شمارهٔ ۱۶۶

۱

از بس که تو را خوی، به عشاق گران است

بی قدر متاع سر بازار تو جان است

۲

ته جرعه ای از ناز به گلزار فشاندی

زان روز، لب غنچه ز خونابه کشان است

۳

جان رفت و نکردی گذری بر سر خاکم

دل خون شد و مغروری ناز تو همان است

۴

زبن پیش چنین در نظرت خار نبودم

هم بزم رقیبان شده ای، این گل آن است

۵

گر پشت دو تا شد، سر سرو تو سلامت

غم نیست اگر پیر شدم، عشق جوان است

۶

گلگونه دولت نبود در خور مردان

این غازه گری، لایق رخسار زنان است

۷

ز افسانهٔ گرم تو حزین ، جان و دلم سوخت

فریادکه این نالهٔ آتش نفسان است

تصاویر و صوت

دیوان حزین لاهیجی (به ضمیمه تاریخ و سفرنامه حزین) کتابفروشی خیام - شیخ محمدعلی بن ابیطالب بن عبدالله حزین لاهیجی - تصویر ۳۱۶

نظرات