
حزین لاهیجی
شمارهٔ ۱۷۳
۱
از شرم، زبانم به گلستان تو بسته ست
صد نکته به یک خندهٔ پنهان تو بسته ست
۲
ما در چه شماریم که گردون سبک سیر
خود را به صف آبله پایان تو بسته ست؟
۳
بشکاف دلم را که لبالب شده از خون
این عقده به یک جنبش مژگان تو بسته ست
۴
جزکیش تو، از ملت دیگرخبرم نیست
ایمان من ای عشق، به ایمان تو بسته ست
۵
حاصل نکند طوطی مست از شکرستان
طرفی که خط از پستهٔ خندان تو بسته ست
۶
جمعیت عالم همه آشفته نسازی
دلها به سر زلف پریشان تو بسته ست
۷
از لوح دلش محو نگردد چو سویدا
نقشی که حزین از خط ریحان تو بسته ست
نظرات