
حزین لاهیجی
شمارهٔ ۱۷۵
۱
به گرد عارض او خط عنبرین پیداست
چو سبزه ای که بر اطراف یاسمین پیداست
۲
ز نام تقوی من، بلکه سرگران شده ای؟
که از جبین تو چون موج باده، چین پیداست
۳
محبتم به دلت کرده گوییا اثری
ز التفات نهان تو، این چنین پیداست
۴
ترحمی، که مرا استخوان ز کاهش غم
به رنگ پنبهٔ داغم، ز آستین پیداست
۵
گرفتم آنکه، نهفتی ز خلق خون مرا
خدنگ غمزه خونریزت از کمین پیداست
۶
به خلق خوش، شده ای شهرهٔ جهان لیکن
کم التفاتیت، از خاطر حزین پیداست
نظرات