
حزین لاهیجی
شمارهٔ ۱۸۵
۱
نه تنها گل گریبان چاک بازار است از دستت
که در جیب چمن صد پیرهن خار است از دستت
۲
ز تاراج بهاران مست و رنگین جلوه می آیی
حنا نبود، که جوشان خون گلزار است از دستت
۳
ید بیضا که می زد پنجه با خورشید در دعوی
به رنگ آستین امروز، بیکار است از دستت
۴
فرو برده ست بیدادت به نوعی پنجه در خونم
که هر مو بر تنم انگشت زنهار است از دستت
۵
حزین را گر تسلّی نامه ات ننواخت معذوری
ز حیرت خامه را کی پای رفتار است از دستت؟
نظرات