حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

شمارهٔ ۱۹۰

۱

شمع سان با تو شبم رفت و تمنا مانده ست

همه تن صرف نظر گشت و تماشا مانده ست

۲

به امیدی که فتد در دل برقی رحمی

خرمن ما گره خاطر صحرا مانده ست

۳

صبح محشر شد و افسانهٔ زلفش باقی ست

شب درین قصه به سر رفت و سخنها مانده ست

۴

در ره عشق هنوزم سر سودا باقی ست

دستم ار گشته تهی، آبلهٔ پا مانده ست

۵

نشئهٔ باده دهد، ذکر مدامی که مراست

رشتهٔ سبحه ام از پنبهٔ مینا مانده ست

۶

دامن حسن، ملامت کش آلایش نیست

یوسف آزاده و تهمت به زلیخا مانده ست

۷

دل بی طاقتی از عشق به جا مانده حزین

خاطر نازکی از باده به مینا مانده ست

تصاویر و صوت

نظرات