حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

شمارهٔ ۱۹۵

۱

آمد آن شمع شبی بر سر و، سامانم سوخت

جستم از جای چنان گرم، که دامانم سوخت

۲

غنچهای غارت ایام به گلشن نگذاشت

غم تنهایی مرغان گلستانم سوخت

۳

مدتی شد که ز دشت آبله پایی نگذشت

جگر از تشنگی خار بیابانم سوخت

۴

من که در صومعه سرحلقهٔ دین دارانم

نگه کافر آن مغبچه ایمانم سوخت

۵

نفس سوخته، در سینه نگهدار حزین

این چه افسانهٔ گرم است که مژگانم سوخت

تصاویر و صوت

نظرات