حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

شمارهٔ ۱۹۹

۱

هر زهر که چشمت به ایاغ دل ما ریخت

الماس شد، از دیدهٔ داغ دل ما ریخت

۲

زلفت به مددکاری آن لب، نمکی چند

با مشک به هم کرد و به داغ دل ما ریخت

۳

دم سردی ایّام چها کرد به حالم

زین باد، شبیخون به چراغ دل ما ریخت

۴

جز در خم زلف تو کجا بود که امشب

خون از مژهٔ غم به سراغ دل ما ریخت؟

۵

نخلی شد و بارش همه پیکان بلا گشت

هر تخم، که ناز تو به باغ دل ما ریخت

۶

این شعله حزین ، کز دو جهان دود برآورد

سودای که یارب، به دماغ دل ما ریخت؟

تصاویر و صوت

نظرات