حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

شمارهٔ ۲۰۲

۱

کام، آشنا به ماحضر روزگار نیست

جز زهر غصه در شکر روزگار نیست

۲

داندکسی که محنت هستی کشیده است

دردی بتر، ز دردسر روزگار نیست

۳

آسوده اند از غم ایام، بیخودان

در ملک وحشتم، خبر روزگار نیست

۴

نعلم چو آفتاب ز جایی در آتش است

سودی امیدم، از سفر روزگار نیست

۵

درباب، فیض صبح بناگوش یار را

تاثیر فیض، با سحر روزگار نیست

۶

زلفش حوالهٔ دل شوریدگان کند

هر فتنه ای که زیر سر روزگار نیست

۷

از خود جدا نشسته و آسوده خاطرم

کاری مرا به شور و شر روزگار نیست

۸

داری طمع ز دیدهٔ شوخ ستارگان

آب حیا، که در گهر روزگار نیست

۹

حشم بد زمانه بود درکمین ما

خرم کسی که، در نظر روزگار نیست

۱۰

دارد حزین ، اگر چه ره عشق خارها

امّا، چو راه پر خطر روزگار نیست

تصاویر و صوت

نظرات