
حزین لاهیجی
شمارهٔ ۲۰۴
۱
در خاطر خدنگ قضا هر نهان که هست
کرد آن چنان نگاه تو خاطرنشان که هست
۲
یا رب چه آفتی تو که دارد به صد زبان
داد از دل تو، هر دل نامهربان که هست
۳
جان رفت و سرگرانی نازت چنان که بود
دل خون شد و غرور نگاهم همانکه هست
۴
انجام کار عشق ز آغاز به نشد
بود این چنین به ما نگهت سرگران که هست
۵
دستانسرای خامهٔ جان پرورت حزین
سنجد حدیث شوق به هر داستان که هست
نظرات