
حزین لاهیجی
شمارهٔ ۲۰۹
۱
درین زمانه نه یاری نه غمگساری هست
غریب کشور خویشیم روزگاری هست
۲
شکسته خار کهن آشیان گلزارم
همین شنیده ام از بلبلان، بهاری هست
۳
ز شوخ چشمی طناز طفل بدخویی
به دامن مژه ام، اشک بی قراری هست
۴
ز ابر دست تو منت نمی کشم ساقی
تو گر قدح ندهی، چشم می گساری هست
۵
شب وصال شکایت ز بخت داشت حزین
خبر نداشت دلم، درد انتظاری هست
نظرات