
حزین لاهیجی
شمارهٔ ۲۱۳
۱
نخلم از گریه در آب است و ثمر پیدا نیست
تا فلک آتش آه است و اثر پیدا نیست
۲
وعده دل را به دعاهای سحر می دادم
وه چه سازم که شب هجر، سحر پیدا نیست
۳
خط اگر بود، دلم پی به دهانش می برد
خضر راه من تفسیده جگر پیدا نیست
۴
مو شکافان جهان در تب و تابند تمام
در خم زلف تو آن موی کمر پیدا نیست
۵
دل و دین رفت در اوّل نگه از دست حزین
به کجا تا بکشدکار نظر، پیدا نیست
تصاویر و صوت

نظرات