
حزین لاهیجی
شمارهٔ ۲۱۸
۱
گرتو را روی زمین خواهش ماوای خوشی ست
خانه در گوشهٔ دل کن که عجب جای خوشی ست
۲
ای که بیماری آسودگیت سنگین است
درد عشقی به کف آور که مسیحای خوشی ست
۳
جان به بیعانهٔ پیغام جفا می خواهد
یار را با من دلسوخته سودای خوشیست
۴
با دل ابنای زمان دست و گریبان شده اند
شور دیوانه و اطفال، تماشای خوشی ست
۵
یک ره از لطف به این غمکده، مستانه درآ
که دل و دیدهٔ ما ساغر و مینای خوشیست
۶
دل به خوناب جگر شرح غمت کرده رقم
نامه، ناخوانده مکن پاره که انشای خوشی ست
۷
جوش داغ است به گلگشت تماشا بخرام
لاله زار دل ما دامن صحرای خوشی ست
۸
بخت مردان جهان خفته و حیزان مستند
چشم عبرت بگشاییدکه دنیای خوشیست
۹
هر قدم ز آبله اش، باغ و بهار است حزبن
دل دیوانهٔ من بادیه پیمای خوشی ست
نظرات