
حزین لاهیجی
شمارهٔ ۲۲۷
۱
گرچه پیمانه ی می مشرق نور دگر است
باده را در گل رخسار، ظهور دگر است
۲
دل مشتاق و زبانِ اَرَنی گوی کجاست؟
ور نه هر سنگ درین بادیه طور دگر است
۳
هرکه را کشور دل ملک سلیمانی شد
در نظر هر دو جهان، دیدهٔ مور دگر است
۴
چه عجب گر رود از نالهٔ من کوه ز جا
بر لبم زمزمه ی عشق، زبور دگر است
۵
نمک عشق به داغ تو حلال است حزین
که نمکدان سخن را ز تو شور دگر است
نظرات