
حزین لاهیجی
شمارهٔ ۲۳۱
۱
ما را تن ضعیف به زندان عالم است
این هم که زنده ایم ز دستان عالم است
۲
از شورش جهان سر زلف حواس من
آشفته تر ز حال پریشان عالم است
۳
کامش به غیر دانهٔ دل آشنا نشد
مور قناعتم، که سلیمان عالم است
۴
ناموس روزگار به گردن گرفته است
سلطان غیرتم، که نگهبان عالم است
۵
سودای عشق از سر ما کم نمی شود
زنجیر زلف، سلسله جنبان عالم است
۶
از فیض خطّ و خال تو ای نازنین غزال
کلکم یکی ز مشک فروشان عالم است
۷
هرگز مبند دل به فریب جهان حزین
دنیای سفله، دشمن مردان عالم است
نظرات