
حزین لاهیجی
شمارهٔ ۲۳۷
۱
کون و مکان به زیر نگین قناعت است
مور مرا به ملک سلیمان چه حاجت است
۲
جوش گل است و شارع میخانه بسته نیست
صوفی، به خانقاه نشستن حماقت است
۳
در پای خم سجود سحرگاهم آرزوست
برخیز ای حریف که هنگام طاعت است
۴
زاهد، به آب تیغ گلو تر کن و ببین
کوثر کجا به لذت شهد شهادت است
۵
گلشن کسی به گوشه گلخن نمی دهد
رفتن به جنت از سرکویت شناعت است
۶
با خلق روزگار به شفقت مدار کرد
آری حزین خسته سزای ملامت است
نظرات