
حزین لاهیجی
شمارهٔ ۲۴۶
۱
کی دیده تنها چو دل آغشته به خون است؟
سر تا قدم ما چو دل آغشته به خون است
۲
ما و حرم عشق، که از گریهٔ احباب
دیوار و در آنجا، چو دل آغشته به خون است
۳
بازآ که مرا دیده جدا ز آن گل عارض
از خار تمنّا، چو دل آغشته به خون است
۴
از جوش غمت حوصله بر درد، کمی کرد
اینجاست که دریا چو دل آغشته به خون است
۵
ز آن رخنه که افتاده به جیب مه کنعان
دامان زلیخا چو دل آغشته به خون است
۶
این رحم، که آموخت شکار افکن ما را؟
سرتاسر صحرا چو دل آغشته به خون است
۷
خاموش حزین ، کز نفس سینه خراشت
مجموعهٔ انشا، چو دل آغشته به خون است
تصاویر و صوت


نظرات