
حزین لاهیجی
شمارهٔ ۲۴۷
۱
بتی دارم که دل دیوانهٔ اوست
خراب جلوهٔ مستانهٔ اوست
۲
کند سوسن به شکرش، تر زبانی
لب هر غنچه در افسانهٔ اوست
۳
سر و کارم بود با شعله خویی
دل گرم من آتشخانهٔ اوست
۴
نمی دانم به محفل این چه شمعیست
که جان قدسیان پروانهٔ اوست
۵
نشان ز آن یار هر جایی چه جویی؟
دل هر ذره ای کاشانهٔ اوست
۶
اگر میخوارهای از عشق مگسل
محبت ساقی پیمانهٔ اوست
۷
حیات من بود در دست ساقی
شراب خضر، در پیمانهٔ اوست
۸
حزین ازکوی معماران گل نیست
خرابات محبّت خانهٔ اوست
تصاویر و صوت

نظرات