حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

شمارهٔ ۲۴۸

۱

گنجی ست راز عشق، که دل ها خراب اوست

پیمانه لفظ و معنی رنگین، شراب اوست

۲

دنبال شوخ چشم غزالی فتاده ام

چون آهوی رمیده، دلم در شتاب اوست

۳

دستم اگر به طرف عنانش نمی رسد

خوناب اشک حسرت من، تا رکاب اوست

۴

نوش از حدیث تلخ لبش جوش می زند

خون در دلم ز غنچهٔ رنگین عتاب اوست

۵

آتش طبیعتی رگ جانم گرفته است

چون شمع، سوزم، از نگه شعله تاب اوست

۶

کام حزین خسته به یک نوشخند داد

جان مست بادهٔ لب حاضر جواب اوست

تصاویر و صوت

نظرات