
حزین لاهیجی
شمارهٔ ۲۵۵
۱
تا شمع دل، افروخته بزم حضور است
داغ غم عشق و سر من آتش طور است
۲
غم بر کمر مور، نهد کوه گران را
در کشور لاغربدنان کار به زور است
۳
ترسم که شوی خرج ره ای عقل گران جان
پا در سفر عشق سبک دار، که دور است
۴
ترک دو جهان گوی، اگر مرد فنایی
سامان سبکباری این راه، ضرور است
۵
آن ملک که در زیر نگین داشت سلیمان
در حلقهٔ صاحب نظران دیدهٔ مور است
۶
جز مرگ که شیرینی جان خاک ره اوست
هر آب چشیدیم درین بادیه شور است
۷
عاشق نشود شیفته عشق مجازی
از شهد هوس ذائقه عشق نفور است
۸
کی می زند از نشئه می موج پریزاد
بی مغز کدویی که پر از باد غرور است
۹
در دوزخ هجران ز خیال تو حزین را
اندیشه بهشتی ست که جولانگه حور است
تصاویر و صوت

نظرات