حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

شمارهٔ ۲۶۱

۱

رسوا شدهٔ عشق تو را چاره نکو نیست

چاک جگر صبح سزاوار رفو نیست

۲

الوان نعم مائدهٔ عشق کشیده ست

آن زهر کدام است که ما را به گلو نیست؟

۳

در بیعت پیران خرابات فتوح است

خالی بود آن دست که در دست سبو نیست

۴

از برگ و بر عاریت آزرده دماغم

گر رنگ بود با گل این باغچه، بو نیست

۵

از گرد و غبار هوس، اندام فرو شوی

فرداست که این آب سبک سیر به جو نیست

۶

این بادهٔ پر زور که پیمانهٔ دل راست

در حوصله طاقت هر جام و سبو نیست

۷

ای خضر بیا جرعه ای از جام حزین کش

این شیرهٔ جان است به هر چشمه و جو نیست

تصاویر و صوت

نظرات