حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

شمارهٔ ۲۸۷

۱

زان شمع گلعذاران، هرجا سخن برآید

پروانه از چراغان، مرغ از چمن برآید

۲

گر طره برفشاند، آن عنبرین سلاسل

شوریده سر به بویش، مشک از ختن برآید

۳

در هر زمین که گردد، میراب عشق، دهقان

گر خار و خس فشانی سرو و سمن برآید

۴

همچون صدف به سینه، هر نکته را بپرور

گوهر نگشته حیف است، حرف از دهن برآید

۵

دارم ز داغ حسرت، روشن مزار خود را

مانند شمع فانوس، آه از کفن برآید

۶

چون برگ گل که آید، با آب جو ز گلشن

با اشک، پارهٔ دل، از چشم من برآید

۷

احسان عشق با من افزون حزین از آنست

کز عهدهٔ بیانش، کام و دهن برآید

تصاویر و صوت

نظرات