
حزین لاهیجی
شمارهٔ ۳۰۱
۱
عشق سرکش، به فغان، زین دل ناشاد آمد
این سپندی ست کزو شعله به فریاد آمد
۲
تهمت آلودهٔ عیشیم، که گلشن زادیم
پر و بالی نگشودیم که صیاد آمد
۳
طفل خامیم و ستمکاری ایام ،به ما
ادب آموزتر از سیلی استاد آمد
۴
خواستم عقد طرب با می گلگون بندم
با دلم الفت دیرینهٔ غم یاد آمد
۵
غم بود قسمت دل های فراغت طلبان
هر که شد بندهٔ عشقت، ز غم آزاد آمد
۶
درگه پیر مغان خاک مراد است حزین
هر که غمگین به در میکده شد شاد آمد
نظرات