
حزین لاهیجی
شمارهٔ ۳۳۶
۱
در دیدهٔ من غیر رخ یار نگنجد
در آینه جز پرتو دیدار نگنجد
۲
او گرم عتاب است و مرا غم که مبادا
در حوصله ام این همه آزار نگنجد
۳
فریاد که غمهای تو ز اندازه برون است
ترسم همه در سینه به یکبار نگنجد
۴
از طرز سخن ساز نگاه تو، شنیدم
آن راز که در پردهٔ اظهار نگنجد
۵
زان بیخود و مستیم که هرگز می توحید
در جام دل مردم هشیار نگنجد
۶
ما چون خم می، رند خرابات نشینیم
در مجلس ما زاهد دیندار نگنجد
۷
زاهد تو و فردوس، که سرمست محبّت
جز در صف رندان گنه کار نگنجد
۸
سرمست حزین از می منصوری عشق است
شوریده سرش، جز به سردار نگنجد
نظرات