
حزین لاهیجی
شمارهٔ ۳۴۳
۱
چو سنبل تو به طرف سمن فرو ریزد
دل شکسته اش از هر شکن فرو ریزد
۲
به شیوه ای که ز گلبرگ تر چکد شبنم
نمک ز لعل تو شیرین سخن، فرو ربزد
۳
نقاب زلف ز عارض اگر براندازی
صنم ز طاق دل برهمن فرو ریزد
۴
خرام ناز تو ای شاخ گل، قیامت را
به خاک عاشق خونین کفن فرو ریزد
۵
به سجده گاه تو، سر بر زمین چنان کوبم
که لرزه بر جگر اهرمن فرو ریزد
۶
به کاوش مژه نازم که از جراحت دل
به خاک کوی تو خون یمن فرو ریزد
۷
به بیستون قدم آهسته تر نهم، ترسم
که پاره های دل کوهکن فرو ریزد
۸
نشاط بی تو همانا، حرام گشته به دل
که باده، خون شود از چشم من فرو ریزد
۹
ز چین طره آن نازنین غزال، حزین
چه نافه هاکه به جیب ختن فروریزد
تصاویر و صوت

نظرات