
حزین لاهیجی
شمارهٔ ۳۵۰
۱
رخ تو رونق صبح بهار می شکند
کرشمه تو، دل روزگار می شکند
۲
غرور گریهٔ دریا مدار مستی ما
پیاله بر سر ابر بهار می شکند
۳
هلاک غمزه آن ترک می پرست شوم
که دشنه در جگر روزگار می شکند
۴
به بزم وصل تو، پیمانه را به سنگ زنم
که رنگ آل تو، پشت خمار می شکند
۵
حزین شکستی اگر آیدت شگفت مدار
که آسمان، گهر آبدار می شکند
نظرات