
حزین لاهیجی
شمارهٔ ۳۵۲
۱
دلم که شاهد امّید، در کنار ندید
جبین صبح شب تار انتظار ندید
۲
در آفتاب قیامت به سر چگونه برد
کسی که سایهٔ آن سرو پایدار ندید؟
۳
دلم که بوی گلش بر دماغ بود گران
چه فتنه ها که در آن زلف تابدار ندید
۴
شمرده زد نفس خو هرکه در عالم
چو صبح، آینهٔ خاطرش غبار ندید
۵
حزین ، به بلبل آواره زآشیان رحم است
که در خزان ز چمن رفت و نوبهار ندید
تصاویر و صوت

نظرات