
حزین لاهیجی
شمارهٔ ۳۶
۱
از خار جفای بت پیمان شکن ما
یک سینهٔ چاک است چو گل، پیرهن ما
۲
در هجر تو، هر پارهٔ دل محشر داغی ست
یک غنچهٔ نشکفته ندارد چمن ما
۳
گویا لب لعل تو دمیده ست فسونی
در گوش نی خامهٔ شیرین سخن ما
۴
در پیش تو هر لحظه به صد رنگ برآرد
بی ساختگی های تو را ساختن ما
۵
کو جذبهٔ معشوق که یکباره کند گم
از صفحهٔ هستی، رقم ما و من ما؟
۶
دام نوی از حلقهٔ خط، حسن فرو چید
زنار دگر داد به ما برهمن ما
۷
در خلوت و کثرت ز تو گفتیم و شنودیم
خالی نبود از تو دمی، انجمن ما
۸
از جوش خط سبز، حزین آن لب میگون
خار عجبی ریخته در پیرهن ما
نظرات