
حزین لاهیجی
شمارهٔ ۳۶۸
۱
هوای عشق برونم ز ننگ و نام کشید
به توبه نامهٔ من، یار خط جام کشید
۲
خوشا حریف شرابی که فکر شام نداشت
نهاد لب به شط باده و تمام کشید
۳
ز عشق پاک به هر شیوه تو مشتاقم
به خشم و کین نتوان از من انتقام کشید
۴
هنوز از آن خط مشکین خبر نداشت دلم
هوای دانه خالت مرا به دام کشید
۵
ز من حدیث وفا و جفای خویش مپرس
که پاس راز، زبان مرا ز کام کشید
۶
ز کوی انجم و افلاک رخت خویش برآر
برای جا نتوان منت از لئام کشید
۷
بهار عیش در آغوش غنچه خسبان است
نسیم صبح به گوش من این پیام کشید
۸
متاع عنصر و افلاک واسپار حزین
که خوار شد، ز فرومایه هر که وام کشید
تصاویر و صوت

نظرات