حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

شمارهٔ ۳۷۷

۱

شب که در خلوت اندیشه تمنّای تو بود

گل داغ دل من انجمن آرای تو بود

۲

جلوه در آینه ام پرتو رخسار تو داشت

سینه آتشکدهٔ حسن دلارای تو بود

۳

مژه بر هم نزدم آینه سان در همه عمر

بس که در دیدهٔ من ذوق تماشای تو بود

۴

دل شیدا شده ام داغ تمنّای تو داشت

سر سودا زده ام خاک کف پای تو بود

۵

صید آهونگهان، غمزهٔ غمّاز تو کرد

دام جادوصفتان، زلف چلیپای تو بود

۶

عشق سرکش اثر از حسن گلوسوز تو داشت

داغ حسرت گلی از دامن صحرای تو بود

۷

کفر و دین را به کسی فتنهٔ چشمت نگذاشت

در سواد حرم و بتکده غوغای تو بود

۸

باده در ساغر دل نرگس مخمور تو ریخت

مستی ما همه از جام مصفّای تو بود

۹

گل باغ نظرم غنچهٔ سیراب تو شد

سرو بستان دلم قامت رعنای تو بود

۱۰

گوهر عاشق سرگشته و معشوق یکیست

در حقیقت من و ما، موجهٔ دریای تو بود

۱۱

نشئه ها داشت حزین ، سجدهٔ مستانهٔ تو

دُرد میخانه مگر خاک مصلّای تو بود؟

تصاویر و صوت

دیوان حزین لاهیجی به تصحیح ذبیح الله صاحبکار - محمد علی بن ابی طالب حزین لاهیجی - تصویر ۳۲۳

نظرات