
حزین لاهیجی
شمارهٔ ۳۸
۱
به هند، گشته زمین گیر، ناتوانی ما
رسیده است به شب، روز زندگانی ما
۲
به ما قفس وطنان، نوبهار می خندد
خزان رسید و نشد فصلگل فشانی ما
۳
کنار و جیب دو عالم به دست چاک افتد
اگر ز پرده برآید غم نهانی ما
۴
خزان چهرهٔ ما رشک لاله زار شود
اگر بهار کند، اشک ارغوانی ما
۵
کجاست طایر قدس آشیانه ای که زند
ز شاخ سدره صفیری به همزبانی ما؟
۶
سفر به سایه آن سرو پایدار کنیم
اگر کمی نکند، عمر جاودانی ما
۷
هزار نشتر الماس در جگر داریم
سزد که عشق بنازد به سخت جانی ما
۸
غم اسیری خود می خوریم، کازاد است
ز طوق فاختگان، سرو بوستانی ما
۹
نشاط باغ به ما تلخ شیونان نرسد
رمیده طایر عیش از هم آشیانی ما
۱۰
اگر چه رخصت گفتن نداشتیم حزین
هزار نکته فرو خواند، بی زبانی ما
نظرات