
حزین لاهیجی
شمارهٔ ۳۸۸
۱
حاشا که دل به درد تو دادن نهان بود
جان را کسی به هر چه خرد، رایگان بود
۲
حکم نگاه مست تو ای سیل عقل و دین
چون موج باده، در دل رگها روان بود
۳
غافل - ز نشئهٔ عشق کهن اسان
چندانکه سالخورده شود، نوجوان بود
۴
یا رب مباد در کف زال فلک اسیر
شهباز همّتی که بلند آشیان بود
۵
مشکل حکایتی ست که فکر طبیب عشق
عاجز به چارهٔ دلِ نامهربان بود
۶
آگه کسی چو من ز دل سخت چرخ نیست
آهم چو صبح، هم نفس آسمان بود
۷
باشد به لفظ، الفت معنی حزین درست
تا این شکسته پا قلمت، در میان بود
تصاویر و صوت

نظرات