حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

شمارهٔ ۳۹۶

۱

دل بیگانه مشرب با نگاه آشنا دارد

همان گرمی که با هم در میان، برق و گیا دارد

۲

ندارم فرصت آن کز سبو می در قدح ریزم

بهار از رنگ گل پنداری آتش زیر پا دارد

۳

عجب نبود که جوهر حلقهٔ بیرون در گردد

چنین کآیینه را عکس تو لبریز صفا دارد

۴

حباب از خویشتن چون بگذرد دریا کند خود را

شکستن کشتیم را غرقهٔ آب بقا دارد

۵

ز اقبال جنون، فیض سعادت می توان بردن

به سر ژولیده مویم، سایهٔ بال هما دارد

۶

نبینی ظلمت ار دامان سعی از دست نگذاری

شرر را گرم رفتاری چراغی پیش پا دارد

۷

شوی گر یکنفس غافل، بیابان مرگ خواهی شد

محال است این که یکدم کاروان عمر وا دارد

۸

به چنگ عشق آتش دست، باکم نیست از سختی

سپندم، عقده های مشکلم مشکل گشا دارد

۹

حزین از حلقهٔ آزادگان چون سر برون آرم؟

زمین کلبه ام از نقش پهلو بوریا دارد

تصاویر و صوت

دیوان حزین لاهیجی به تصحیح ذبیح الله صاحبکار - محمد علی بن ابی طالب حزین لاهیجی - تصویر ۳۳۴

نظرات