
حزین لاهیجی
شمارهٔ ۴۰
۱
زان لب شکّرفشان شوری به جان داریم ما
یک نیستان ناله در هر استخوان داریم ما
۲
در بغل چون صبح، چاک بی رفویی بیش نیست
گر لباس هستی دامن فشان داریم ما
۳
نیست ممکن نغمهٔ شوقی به کام دل زدن
در قفس تا خار خار آشیان داریم ما
۴
تار وپود مخمل هستی بساط غفلتیست
از سر هر مو، رگ خواب گران داریم ما
۵
چهره، ای خورشیدسیما لمحه ای از ما مپوش
شبنم آسا یک نگاه ناتوان داریم ما
۶
تا نفس باقیست از مهر و وفا خواهیم گفت
این نصیحت را ز یار مهربان داریم ما
۷
دامن آلودهٔ ما را حزین از کف مده
خرقه از پیر خرابات مغان داریم ما
تصاویر و صوت

نظرات