حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

شمارهٔ ۴۰۱

۱

مرغ اسیری که زخم خار ندارد

هیچ نشانی ز عشق یار ندارد

۲

گر ز تو دل برکنم بگو به که بندم؟

هیچکس این چشم پر خمار ندارد

۳

بحر چه داند که ابر، قطره کجا ریخت؟

دل خبر از چشم اشکبار ندارد

۴

دل عبث افتاد در هوای تپیدن

قلزم عشق است این، کنار ندارد

۵

بس که گریزان ز آشنایی خلقم

عکس در آیینهام گذار ندارد

۶

مشهد پروانه است عالم بالا

کشتهٔ شمع قدت مزار ندارد

۷

فتنهٔ دوران نمی رسد به نگاهت

چشم تو کاری به روزگار ندارد

۸

طلعت ماه مرا به مهر چه نسبت؟

جلوهٔ سرو مرا بهار ندارد

۹

جمع نسازی دل از ترحم دوران

دوستی دشمن اعتبار ندارد

۱۰

در شکن برق، آشیان نگذاری

باغ جهان نخل پایدار ندارد

۱۱

کینهٔ دشمن کجا حزین و دل من؟

سینه آیینه ام غبار ندارد

تصاویر و صوت

نظرات