
حزین لاهیجی
شمارهٔ ۴۰۸
۱
چند پرسی نگهش با دل افگار چه کرد
برق بی باک عیان است که با خار چه کرد
۲
در بساطم اثری از دل و دین نیست به جا
به من ساده دل آن طرّهٔ طرّار چه کرد
۳
گر بگویم، دل سنگین صدف گردد آب
که به روشن گهران چرخ جفاکار چه کرد
۴
جلوه در خانهٔ آیینه به خود ننمایی
گر بدانی که به دل حسرت دیدار چه کرد
۵
گر بگویم، رگ خوابت بگدازد چون شمع
که شب هجر تو با دیده بیدار چه کرد
۶
زآنچه جز مذهب عشق است بپردازی دل
گر بدانی که به من سبحه و زنّار چه کرد
۷
کرد داغم، نگه زاهد خاموش حزین
چه بگویم به من این صورت دیوار چه کرد؟
نظرات