
حزین لاهیجی
شمارهٔ ۴۲
۱
بر فرازد چو علم، آه سحرگاهی ما
دو جهان پر شود از کوکبه شاهی ما
۲
در حقیقت بر ما، بت شکنی خودشکنی ست
صیت اسلام بود، بانگ انا اللّهی ما
۳
بس که بار غم هجر تو، گران افتاده ست
سایه، از ضعف ندارد سر همراهی ما
۴
چون دل عرش جناب، آینه داری داریم
کو سکندر که زند کوس فلک جاهی ما؟
۵
صف مژگان تو گر سایه به دریا فکند
خار قلاب شود در بدن ماهی ما
۶
پیش چشم تو، ز غم گر بگدازیم چو شمع
بر تو روشن نشود محنت جانکاهی ما
۷
حیرت عالم آب، آینه ماست حزین
ساغر باده بود صیقل آگاهی ما
تصاویر و صوت

نظرات