
حزین لاهیجی
شمارهٔ ۴۲۵
۱
خفته بودم به سرم دولت بیدار رسید
لله الحَمْد مرا دیده به دیدار رسید
۲
بگریز ای خرد خام که عشق آمد مست
برو ای عربده جو، حیدر کرار رسید
۳
یار پنهانی ما چشم جهان روشن ساخت
ماه کنعانی ما بر سر بازار رسید
۴
راز مستی بسرایم پس ازین با دف و چنگ
محتسب رقص کنان از در خمّار رسید
۵
نتوانم من بی تاب و توان شرح دهم
که چها بر دل از آن نرگس بیمار رسید
۶
سر زد از طرف رخ یار، بهار خط سبز
می بیارید که دور گل و گلزار رسید
۷
کند از وسوسهٔ عقل فراموش، حزین
هر که را ساغری از ساقی ابرار رسید
نظرات