حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

شمارهٔ ۴۳۱

۱

شور سودای تو در کودکی، استادم بود

کوه و صحرا همه جا عرصهٔ فریادم بود

۲

سختی هجر، نزد شیشهٔ ناموس به سنگ

قاف تا قاف جهان بزم پریزادم بود

۳

رم آهوی ختن پیش دلم زانو زد

سینه تا جلوه گه شوخی صیّادم بود

۴

ترک یادآوریش دفتر نسیانم داد

آه اگر عهد فراموشی او یادم بود

۵

نعل وارون من از حلقهٔ گیسوی کسی ست

که سری با شکن طرّهٔ شمشادم بود

۶

پیر شوریده سر صومعهٔ قدس منم

یاد آن سلسله مو، حلقهٔ اورادم بود

۷

چشم بیدادگری، جرعه به خونم می زد

مژه در قبضهٔ او، خنجر فولادم بود

۸

چارهٔ عقدهٔ خاطر نتوانستی کرد

چون جرس در کف اگر پنجهٔ فولادم بود

۹

شب که این تازه غزل نقش، حزین ، می بستم

قلمی سوخته از خامهٔ بهزادم بود

تصاویر و صوت

نظرات