
حزین لاهیجی
شمارهٔ ۴۵۱
۱
دیشب که چشم مست تو خاطر نواز بود
تا صبح بر رخم در میخانه باز بود
۲
روزی که عشق، خاک دیار نیاز گشت
سرو تو خوشخرام، به گلگشت ناز بود
۳
تا دلخراش بلبل من ذوق ناله داشت
گلبن به سرفرازی و گلشن به ساز بود
۴
بینش نگر که آینه محرم گرفته است
رویی که از نگاه منش احتراز بود
۵
طرفی نبسته ایم ازان آتشین عذار
واسوختن تلافی سوز و گداز بود
۶
نزدیک شد که از نفس ناله بشکفد
مهر لبم که غنچهٔ بستان راز بود
۷
یک موی در هلاک حزین کوتهی نکرد
زلفی که سایه پرور عمر دراز بود
نظرات