
حزین لاهیجی
شمارهٔ ۴۶۳
۱
هرکس به خاک میکده مست و خراب مُرد
آسوده از ثواب و خلاص از عذاب مرد
۲
چشمی به دور دهر سیه کاسه سیر نیست
اسکندرش به حسرت یک جرعه آب مُرد
۳
اوضاع زشت عالم دون دیدنی نبود
آسوده آنکه در شب مستی به خواب مُرد
۴
از جور بی حساب تو جاوید زنده ایم
زاهد ز بیم پرسش روز حساب مُرد
۵
خون بی بهاست عاشق حاضر جواب را
جان خواست از حزین لب او، در جواب مُرد
نظرات