حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

شمارهٔ ۴۸۱

۱

کی از ما چشم صورت بین مردم حال می بیند؟

چه دیگر دیدهٔ آیینه جز تمثال می بیند؟

۲

از آن روزی که من در پای عشق از پای افتادم

غزال چشم شوخ یار در دنبال می بیند

۳

خمار من ندارد دیده در راه می و ساقی

به کف داغ جنون را جام مالامال می بیند

۴

مرا آیینهٔ گیتی نما خشت سر خم شد

ز جام خود اگر جم، صورت احوال می بیند

۵

به چشم سفلگان دهر، ظالم را بود شانی

مگس زنبور را شهباز زرّین بال می بیند

۶

لباسی یافتم، عرفان شیخ خانقاهی را

تصوّف را همین در خرقه های شال می بیند

۷

حزین از جا دل دیوانه ام گر رفت جا دارد

که عالم را پر از بازیچهٔ اطفال می بیند

تصاویر و صوت

نظرات