
حزین لاهیجی
شمارهٔ ۴۸۶
۱
باد صبا فسانهٔ زلف تو ساز کرد
پیغام آشنا، شب ما را دراز کرد
۲
گردید قسمتم ز ازل عشق شعله خو
ساقی مرا به جرعهٔ می جانگداز کرد
۳
افزون شد از بهار خطت، شور عاشقان
نیرنگ باغ، نالهٔ مرغان دراز کرد
۴
گویا لبالب از می عجز و نیاز بود
پیمانه ای که چشم تو را مست ناز کرد
۵
مگشای لب به قصهٔ راز نهان حزین
نتوان حدیث شوق به عمر دراز کرد
نظرات