
حزین لاهیجی
شمارهٔ ۴۹
۱
بیابان مرگ حسرت کرده ای مشت غبارم را
به باد دامنی روشن نما، شمع مزارم را
۲
نمی آید به لب افسانهٔ بخت سیاه من
نگاه سرمه سایی، تیره دارد روزگارم را
۳
نگاهی کن که فارغ گردم از درد سر هستی
بیا ساقی به یک پیمانه می بشکن خمارم را
۴
درین بستان سرا از سرد مهری، چون گل رعنا
خزان رنگ زردی در میان دارد بهارم را
۵
حزین از اضطراب دل به کوی یار می ترسم
تپیدنها به باد آخر دهد، مشت غبارم را
نظرات